4 روش کاربردی برای اینکه کودکانی حرف‌ شنوا داشته باشیم

 

پذیرش، تحمل و خو گرفتن به قوانین و محدودیت‌هایی که والدین تعیین می‌کنند، برای کودکان راحت نیست. کودکان کنجکاوی سیری‌ناپذیری برای آزمودن اشیا و کسب تجارب جدید دارند و والدین نیز ناچارند برای حفظ امنیت و سلامتی کودک، آرامش، نظم خانه و دلایل تربیتی دیگر، محدودیت‌هایی را بر کودکان تحمیل کنند. تحمل این قوانین به‌ویژه برای کودکانِ کله‌شق و لجوج، بسیار دشوار است. آنها دائما مقررات والدین را به چالش می‌کشند. اگر والدین با روش‌های درستِ مواجهه با این شرایط آشنا نباشند، کشمکش با کودک به یک جنگ قدرت تبدیل می‌شود که عواقب ناخوشایندی برای هردو طرف به همراه دارد. بهترین راهِ متوقف کردن نمایش جنگ قدرت، پیشگیری از آن در همان ابتدای کار است. در این مقاله با ۹ روش بسیار مؤثر و کاربردی برای پیشگیری از جنگ قدرت در مقابل تحریکاتی که از سوی کودکان صورت می‌گیرد، آشنا می‌شویم.

 

  • وقتی کودک حرف‌شنوی ندارد، علت را بررسی کنید

گوش نکردن به حرف والدین و بی‌توجهی به درخواست آنها، یکی از روش‌هایی است که معمولا کودکان با استفاده از آن، بزرگ‌سالان را به جنگ قدرت دعوت کنند. در این مواقع والدین نمی‌دانند که آیا کودک‌شان صحبت‌های آنها را شنیده است؟ آیا به‌عمد حرف‌هایشان را نادیده گرفته است؟ آیا وقت آن است که اقدامی عملی انجام بدهند؟

 

در چنین موقعیتی باید علت بی‌توجهی کودک را پیدا کنیم و بفهمیم که به چه دلیل به حرف ما گوش نمی‌کند. برای این منظور، اول باید بفهمیم که آیا کودک حرف ما را شنیده است یا نه. برای یافتن پاسخ، کافی است یکی از سه سؤال زیر را از او بپرسیم:

 

فهمیدی چی گفتم؟

چیزی که گفتم واضح بود؟

خودت بگو که من چی گفتم؟

مثلا پسر شش ساله‌ی شما در حال تماشای کارتون محبوبش است و شما از آشپزخانه او را صدا می‌زنید: «پسرم الان باید تلویزیون رو خاموش کنی و دستات رو بشوری. می‌خوایم شام بخوریم.»

پاسخی نمی‌شنوید و کودک‌تان همچنان به تماشای برنامه ادامه می‌دهد. شما نمی‌دانید که آیا حرف شما را شنیده است یا نه؟ تصمیم می‌گیرید بررسی کنید. به داخل اتاق می‌آیید، جلوی تلویزیون می‌ایستید و درحالی‌که مستقیم به چشم‌های کودک‌تان نگاه می‌کنید با لحنی جدی می‌پرسید: «ازت خواستم چیکار کنی؟» او پاسخ می‌دهد: «تلویزیون رو خاموش کنم و دستام رو بشورم که شام بخوریم» سپس شما می‌گویید: «پس لطفا همین کار رو بکن یا اینکه فردا از تلویزیون خبری نیست» و کودک شما تلویزیون را خاموش می‌کند و برای شستن دست‌هایش به دستشویی می‌رود.

در این مثال کودک درخواست شما را فهمیده بود اما تصمیم گرفت آن را نادیده بگیرد. او در حال آزمایش کردن شما بود و می‌خواست ببیند که اگر جدی نیستید یا اگر قرار است به تکرار، یادآوری یا تهدید ادامه بدهید، چند دقیقه بیشتر کارتون تماشا کند. بررسی شما ابهام را برطرف کرد و رفتارتان نشان داد که انتظارات شما روشن و بهای نافرمانی هم واضح است.

 

روشِ «بررسی» معمولا وقتی مفید است که کودک واژه‌ها را به‌درستی شنیده است، اما رفتار نادرستی دارد.

 

  • وقتی کودک بحث می‌کند، بحث را قطع کنید

روشِ قطع کردن بحث، روشی توأم با احترام برای خاتمه دادن به بحث و مشاجره قبل از تبدیل شدن آن به جنگ قدرت است. والدین در زمینه‌های مختلف مثل مسواک زدن، تماشای تلویزیون، بازی با کامپیوتر، غذا خوردن و غیره، باید قوانین روشن و قاطعی برای کودکان داشته باشند. هنگامی که کودک‌تان یکی از قوانین شما را مورد آزمایش و تعرض قرار می‌دهد، نباید با او بحث کنید. اگر قرار باشد برای هریک از قوانین با کودک جروبحث کنید، پیامی که به او می‌دهید این است که قوانین شما قابل مذاکره هستند. والدینی که بر سر قوانین خود بحث می‌کنند، در واقع کودکان خود را به جنگ قدرت دعوت می‌کنند.

هنگامی که کودک می‌کوشد شما را به دام بحث و مشاجره بکشاند، با گفتن یکی از عبارات زیر بحث را قطع کنید:

ما قبلا در این مورد صحبت کردیم. اگه بازم این کار رو بکنی، باید پنج دقیقه‌ی دیگه تو اتاقت بمونی. (اگر کودک ادامه بدهد فرصت دیگری برای او تعیین کنید)؛

الان وقت بحث کردن نیست. یا کاری رو که ازت خواستم انجام بده یا پنج دقیقه‌ی دیگه تو اتاقت بمون تا برای انجامش آماده بشی. کدوم رو دوست داری؟ (پایان فرصت).

اگر در گذشته زیاد به کودک‌تان سخت نمی‌گرفتید، الان احتمالا وقتی کودک وارد بحث می‌شود، احساس می‌کنید باید برایش توضیح بدهید و دلیل بیاورید. کودک هم با «چراهای بی‌پایان» شما را به چالش می‌کشد. بحث کردن فقط در صورتی که مطمئن باشید به اطاعت کردن کودک می‌انجامد، اشکالی ندارد. می‌توانید بگویید: «خوشحال میشم بعد از اینکه کاری رو که ازت خواستم انجام دادی، دلیلش رو برات توضیح بدم» (سپس زمانی را برای بحث کردن تعیین کنید).

اگر کودک بتواند در یک بحث شما را خسته کند و کوتاه بیایید، به این معنی است که اطاعت از قوانین‌تان اختیاری است و اجباری در کار نیست. اگر پیش از بحث کردن از آنها بخواهید کاری را که باید، انجام بدهند، از یک جنگ قدرت احتمالی اجتناب می‌کنید.

 

  • وقتی بچه‌ها قوانین را به چالش می‌کشند، گزینه‌های محدودی به آنها بدهید

هنگامی که بچه‌ها می‌خواهند قوانین ما را مورد آزمایش قرار بدهند یا به چالش بکشند، «گزینه‌های محدود» روشی بسیار مؤثر برای کمک به بچه‌هاست تا از انتخاب‌های خود و مسئولیت آن انتخاب‌ها آگاه شوند. در اینجا برخی مثال‌ها و گزینه‌های محدود را مطرح می‌کنیم که می‌توانید از آنها استفاده کنید.

پاتریسای پنج ساله، سر میز غذا سروصدا می‌کند تا برادرانش را سرگرم کند. مادر از او می‌خواهد سروصدا نکند. او مدتی ساکت می‌شود اما دوباره شروع می‌کند. مادر پاتریسا گزینه‌های محدودی در اختیار او قرار می‌دهد. مادر می‌گوید: «یا از سروصدا کردن سر میز شام دست بردار یا باید پنج دقیقه تو اتاقت باشی تا خودت رو برای همکاری آماده کنی. خب دوست داری چیکار کنی؟» پاتریسا تصمیم به همکاری می‌گیرد.

اشکان هشت ساله، در بازی تقلب می‌کند. وقتی خواهرانش از او می‌خواهند بدون تقلب بازی کند، او حرف آنها را نشنیده می‌گیرد. آنها شکایت می‌کنند. پدر مداخله می‌کند و می‌گوید: «اشکان، یا طبق قانون بازی کن یا اینکه باید کار دیگه‌ای بکنی. دوست داری چیکار کنی؟»

 

اشکان قبول می‌کند اما پنج دقیقه بعد دوباره تقلب می‌کند. خواهرانش شکایت می‌کنند و پدر این‌گونه از گفته‌های خود پشتیبانی می‌کند: «اشکان، برو خودت تنهایی یه بازی دیگه بکن. امروز دیگه نمی‌تونی این بازی رو بکنی.»

در این روش تعداد گزینه‌ها باید محدود باشد. گزینه‌ها مرزهای شما هستند پس باید آنها را جدی بیان کنید و جایی برای فرار باقی نگذارید. کودک را مسئول تصمیم گیری کنید. با گفتن «دوست داری چیکار کنی؟» بار مسئولیت را بر دوش او بگذارید. وقتی کودک پذیرفت همکاری کند اما نکرد، عواقبی را که بیان کرده‌اید، اجرا کنید.

 

  • اگر کودک وقت‌کشی می‌کند، از زمان‌سنج استفاده کنید

هوشنگ ده ساله، هنرمندی بلندپرواز است و دوست ندارد وسایل خود را جمع‌وجور کند. او مغرورانه به آخرین شاهکار خود نگاه می‌کند و آن را به والدین خود نشان می‌دهد، سپس برای تماشای تلویزیون به اتاق خودش می‌رود. وسایل نقاشی او روی پیشخوان آشپزخانه پخش‌وپلا شده‌اند. پدر که قبلا با چنین اوضاعی روبه‌رو شده است، مداخله می‌کند و با لحنی جدی می‌گوید: «هوشنگ، قبل از اینکه کار دیگه‌ای بکنی باید همه‌ی وسایلت رو جمع کنی.»

هوشنگ می‌گوید: «جمع می‌کنم، اما اول باید برم دستشویی.» او به‌مدت ده دقیقه ناپدید می‌شود. پدر شک می‌کند. وقتی بررسی می‌کند، هوشنگ را در اتاق دیگری پیدا می‌کند درحالی‌که با کامپیوتر بازی می‌کند. پدر باز هم بررسی می‌کند و می‌گوید: «هوشنگ، شنیدی که گفتم قبل از هر کار دیگه‌ای باید وسایلت رو جمع کنی؟» هوشنگ می‌گوید: «جمع می‌کنم» اما همچنان به بازی با کامپیوتر ادامه می‌دهد. او در حال آزمایش است تا بتواند کاری را که پدرش از او خواسته است، عقب بیندازد. هوشنگ به وقت‌کشی ادامه می‌دهد. پدر بدون هیچ صحبتی وارد اتاق می‌شود، کامپیوتر را خاموش می‌کند و می‌گوید: «من زمان‌سنج رو روی ده دقیقه گذاشتم. اگر قبل از به صدا درآمدن زنگ زمان‌سنج، کارهات رو تموم نکردی، ده دقیقه‌ی دیگه هم تو اتاق می‌مونی و آماده میشی برگردی و کارت رو تموم کنی. روشنه؟»

 

هوشنگ راه فراری ندارد. با بی‌میلی به آشپزخانه می‌رود تا وسایلش را جمع کند.

 

دیدگاه خود را ثبت کنید